بی حوصله گشتم
حوصلم سر رفته
بیکارم
تازه دیروز امتحان بلوک تنفس رو دادم
بلوک گوارش هم از شنبه شروع میشه
پس در نتیجه درسی هم ندارم بشینم بخونم
دوستامم پاشدن رفتن خونشون
من نتونستم برم چون امروز کلاس داشتم
جایی هم برا گفتن حرفام نیس
ینی فقط اینجا رو پیدا کردم ک راحت بنویسم حوصلم سر رفته
دلتنگم
و . . .
چقد زندگیامون غیر واقعی شده
حتی ی دوست واقعی هم نداریم ک راحت حرفامونو بهش بگیم
حتی توو فضاهای مجازی مثل اینستا ک آشنا ها هم میبینن نمیتونیم حرفامونو بزنیم
اینجا کسی نمیشناسه
حتی کسی نگا نمیکنه
آدم راحت حرفاشو میزنه
صبح از ساعت ۷ پاشی
توو این سرما
از خوابت بزنی
بخاطر ی کلاس چرت
ک هیچیش ب درد نمیخوره
پاشی بری کلاس
آخرش استاد نیاد . . .
ب این استاد باید چی گف؟
تازه بعدشم برگشتم خوابگاه
خوابم میاد
ولی خوابم نمیبره
گرسنمه
موقع اومدن تخم مرغ گرفتم بیام درس کنم
ولی حالشو ندارم
درس هم نمیتونم بخونم با این بیخوابی و گرسنگی . . .
کلی هم امتحان ریخته سرم
شنبه و یکشنبه و دوشنبه امتحان دارم
هفته بعدش باز شنبه امتحان دارم دو تا
چهارشنبه هم امتحان بسته تنفس رو دارم که خودش چندین درسه . . .
اینروزا برام یکم سخت میگذره . . .
دارم ب طرز عجیبی میرم به سمت افسردگی
ن حال رفتن ب کلاسارو دارم
ن حال درس خوندن دارم
نه حسشو
نه روحیشو
نه جسمم تواناییشو داره.
حال حرف زدن با کسیو ندارم
نمیدونم چیکار کنم درست بشه.
زندگیم داره هنینجوری ب بطالت میگذره همینطوری . . .
هعی . . .
درباره این سایت